عاشقانه
«خيالانگيز و جانپرور چو بوي گل سراپايي» من از دلبستگيهاي تو با افسانه دانستم نگاهت ميكنم اما تو غرق عكس هنگامه جديدا آخر شبها پيامك ميزند مينا همين پروانه خانم را به قدري دوستش داري به جز شش دختر ِ خاله چهل دخترعمو داري به غير از اينهمه تازه دوتا معشوقه هم داري: چو خواهي رفت مهماني شوي بدجور ماماني كنار من كه ميآيي مهم عشق است و آرامش از اين مجلس به آن مجلس همي در كوچ ميباشي(!) چرا اينقدر مينازي به همجنسان؟ نمي داني مهدی استاد احمد
نظرات شما عزیزان:
نداري غير از اين عيبي كه دائم با فریبايي!
كه بر ديدار همجنسان خود عاشقتر از مايي
صدايت ميكنم اما تو كلا محو سيمايي
هميشه وقت خوابيدن فقط در فكر رويايي...
اگر لازم شود حتي برايش بچه ميزايي!
ولي از اين ملولي كه نداري دختر ِ دايي
زنِ همسايه پاييني زنِ همسايه بالايي!
فقط در جمع همجنسان سراپا را ميآرايي
وليكن پيش دخترها مهم تيپ است و گيرايي
ندارد اينقدَر جنبش به والله ايل قشقايي!
براي دختران دختر ندارد هيچ كارايي...!